آخرین افطاری امسال هم دور هم بودیم تا بعد از افطار حرکت کنیم قم
تا انشاالله نماز عید فطر رو در قم بخونیم
سبزی و شیرینی که مامان جون آورده بودن با شله زرد مامان جون پز فوق العاده
دو تا خاگینه یا قیقاناخ شیره با گلاب و شیره انگور که خودم درست کرده بودم و بسیار خوشمزه و عالی بودن
کمی بعد از راه افتادن خواب رفتی عززززیزدلم
بابایی در حال تخمه شکستن
دقیقا موقع نماز رسیدیم و بدو بدو و نفس زنان خودمون رو به صف نماز رسوندیم
عیدتون مبارک عزیزای دلم
بی حال هستی ، هوا هم داره گرم میشه ..
این بالا که نشستی حین داری بلبل زبونی میکنی ، هی میگی آبپز آبپز واای آدم میسوزه خطرناکه (منظورت آشپز و آشپزی و خطرات آشپزی و سوختن هست )
بعد از استراحت و خواب و حموم و خنک شدن هوا ، رفتیم زیارت ..
تازگی ها وقتیکه کلافه میشی این ادا رو در میاری
خیلی خوشحالم مثل یه رویای شیرین می مونه این لحظات برام
وقتیکه خیلی احساساتی میشی اینجوری دندونات رو روی هم فشار میدی و محکم بغل میکنی
فدات بشم الهی مهربون پسر ماهم
دوست بابا که همسفر قم هستن
ابوالفضل و علی جان
چشم راستت در هوای گرم قم حساسیت کرده ..
عاشق اتوبوسی چه کوچیک جه بزرگ
نی نی ها رو دوس داری
کوچه لره سو سپمیشم
یار گلنده توز اولماسین
عشقم هر جا گلی میبینه برام میچینه و با عشق میده بهم ..گاهی کلیدنده عقب میره تا گلی که چشمش رو گرفته رو برام بیاره
کلی آب انار و رب انار و لواشک انار و زرشک و.. از ساوه خریدیم .. واقعا محشرن ..
عینک مامان جونرو خیلی دوس داری ..
در راه برگشت به خونه در حال خوردن عصرانه نزدیکی های زنجان
هاپو کوچولوها رفتن قایم شدن که داری صداشون میکنی هاپو بیا کارت ندارم نترس عزیزم ..
ثمره ی عشق ما
یک غروب دل انگیز و ..
ساعت 11 شب خونه رسیدیم ..
چند روز خسته و کوفته فقط میخوابی
سهندجان،مهرخدا،عمرمامان،روح بابا......
ما را در سایت سهندجان،مهرخدا،عمرمامان،روح بابا... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : isahandrostamzadee بازدید : 261 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 9:54